نمی دانم برخی از ادم ها واقعا غیر قابل تامل می شوند !چرا این را گفتم خب داستانش را کوتاه برایتان می گم،در دیماه 90 اقایان....مدیر مسوول وسرمایه گذار روزنامه.... کاری را به من واگذار کردن که بسیار دوندگی وزحمت داشت و قرار شفاهی گذاشتیم که بعد از اتمام کار مبلغ معینی را به من بابت زحماتم بدهند.خب در اخرین روزهای پایانی اسفند ماه کار مربوطه به بهترین وجه ممکن را انجام دادم. وتقریبا از همان تاریخ تا روز گذشته بدنبال پرداخت دستمزدم بودم که اقای سرمایه گذار که بدلیل پولدلر بودن مدتی است که خود را سردبیر معرفی می کند ودریغ از کمی سواد ژورنالیستی داشتن و حتی معمولیشم نداره در چشمان من نگریست و در کمال وقاحت منکر هر گونه تعهدی در خصوص انجام کار دشواری که انجام دادم شد! ومدیر مسوول که در برابر سرمایه گذار جرات اظهار نظر را نداشت همچنان سکوت کرده بود وتنها وقتی که با نارحتی از دفترشان خارج می شدم خیلی اهسته به من گفت بزودی باهات تماس می گیرم و حساب وکتاب می کنم.ناراحتی من نه بخاطر عدم اجرای تعهد بود که ناراحتی من از این بود چرا باید برخی از افرادی که سرمایدار هستند تا این درجه داخل یک رسانه که باید مخاطب اش مردم باشد ولی روابط عمومی بنگاه های اقتصادی است تبدیل شود شاید این مسله بهترین مثال برای الوده شدن کار فرهنگی بوسیله پول باشد!و اگر در باره اینگونه مسایل بنویسم همان حکایت نوشتن به اندازه مثنوی می شود و....